شكيبا و با دانش و راستگوي...... وفادار و پاكيزه و تازه روي
داستان بوزرجمهر- قسمت دوم شنيده سخنها فرامش مکن که تاجست برتخت شاهي سخن چوخواهي که دانسته آيد به بر به گفتار بگشاي بند از هنر چوگسترد خواهي به هر جاي نام زبان برکشي همچو تيغ از نيام چو بامرد دانات باشد نشست زبردست گردد سر زير دست ز دانش بود جان و دل را فروغ نگر تا نگردي به گرد دروغ سخنگوي چون بر گشايد سخن بمان تا بگويد تو تندي مکن زبان را چو با دل بود راستي ببندد ز هر سو درکاستي ز بيکار گويان تو دانا شوي نگويي ازان سان کزو بشنوي ز دانش دربي نيازي مجوي و گر چند ازو سخني آيد بروي هميشه دل شاه نوشين روان م...
نویسنده :
محمد رضا
8:33