حرف حساب
حرف حساب: بحبوحه جام جهاني بود. درست 24 سال پيش؛ آن روزها هم خيليها تا نيمههاي شب بيدار ميماندند و بازيها را تماشا ميکردند. آن روزها خيليهايمان بچه بوديم و خيليها جوانتر بودند . يادتان هست؟ زلزله رودبار را ميگويم؟ يک سري اتفاقها از ياد رفتني نيستند. مشمول مرور زمان که بشوند، کمرنگ ميشوند اما از ياد نميروند. زلزله رودبار هم از آن اتفاقها بود. چند ثانيه بيشتر طول نکشيد اما ويران کرد و با خودش برد خيلي چيزها را. پدر دخترک نو پا را. مادر چند بچه قد و نيم قد را. فرزند آن زن و مرد عاشق را و اولين عشق آن پسر جوان را . خيلي چيزها را با خودش برد. خيلي چيزها... چه کسي فکرش...
نویسنده :
محمد رضا
13:23